در میان خطهای مهمّ معمول دنیا، تنها خطّ فارسی است که برای استعمال ِ همان شکلها و علامتهای متداول خود دارای هیچگونه قاعده و ضابطهای نیست. معلوم نیست که کدام کلمات را باید متصّل نوشت و کجا باید به جدا کردن علامتها مقیّد شد. برای نوشتن یک کلمه چندین صورت متداول است و هر کس با استدلالی جداگانه وجهی را ترجیح میدهد و مینویسد که دیگران نمیپذیرند، و کار این هرج و مرج به جایی رسیده است که تکلیف هیچ نوآموز و دانشجویی معیّن نیست، مگر آنکه خود راهی را برگزیند و اجتهادی بکند و شیوهای را در پیش بگیرد که البتّه خاصّ او خواهد ماند و مورد قبول دیگران نخواهد شد.
خطّ انگلیسی، فرانسوی و عربی و زبانهای دیگر هم پر از نقص است. امّا در همهی این خطها در هر حال قاعدههای ثابتی هست. در عربی از وقتی که قواعد صرف و نحو را تدوین کردند به قاعدهی نوشتن کلمات هم توجّه داشتند و قرنها است که خط عربی برای استعمال خط، شیوهی ثابت و معیّنی دارد. معلوم است که حرف جرِّ به را همیشه باید به کلمهی بعد که مجرور است متصّل ساخت. و هرگز کسی پیدا نشده است که در این قاعده شک کند و این حرف را جدا بنویسد. در خطّ انگلیسی و فرانسوی هم، اگر چه حرفهای بسیار هست که نوشته میشود و خوانده نمیشود، یا به یک صورت مینویسند و به صورتهای گوناگون تلفّظ میکنند، یا به چندین صورت مینویسند و به صورت واحد میخوانند، ولی در هر حال هر کلمه صورت مکتوب معیّنی دارد که میتوان آموخت و همیشه بهکار برد.
تنها خطّ فارسی است که دستخوش تفنّن هر کاتبی است و هنوز تکلیف نوشتن کلمات آن معیّن نیست و هنوز هر کس شب دچار بیخوابی میشود، قاعدهی تازهای برای شیوهی نوشتن کلمات و اتصّال و انفصال حروف اختراع میکند، یا هنگام کتابت هرچه به قلمش آمد مینویسد و بعد برای اثبات درستی آن دلیل و برهان میتراشد.
به گمان من، خط امری وضعی است، پس باید قرار و قاعدهی واحدی داشته باشد و این قرار میان همهی نویسندگان و خوانندگان معهود باشد تا غرض و مقصود از نوشتن حاصل شود. یعنی نویسنده بتواند برای ثبت کلماتی که در ذهن اوست علامتهای مکتوب به کار ببرد و خواننده از روی آن علامتها درست همان را که مقصود نویسنده بوده است دریابد. بنابراین به ضرورت باید هر نشانه صورت واحد ثابتی داشته باشد.
در خطّ فارسی، نقص فقط نبودن یا به کار نرفتن علامت سه مصوّت کوتاه، یعنی حرکات (فتحه، کسره، و ضمّه) و تعدّد علامات برای هر حرف نیست. در مواردی هم که خط مشکل و نقصی ایجاد نمیکند ما لیاقت آن را نداریم که قراری میان خود بگذاریم و روش واحدی در نوشتن پیش بگیریم. در نوشته های فارسی امروز کلمهی «آمدهای» به چهار صورت نوشته میشود: آمدۀ، آمدهئی، آمدهیی، آمدهای.
این دیگر نقص و عیب خط نیست. بلکه نقص نویسندگان است که نتوانستهاند با هم دربارهی امر سادهای توافق کنند. بسیاری از مشکلات خطّ فارسی از این قبیل است و به آسانی میتوان آنها را رفع کرد.
امّا، برای آن که چنین قراری گذاشته شود و همه دربارهی آن همداستان شوند، لازم است نخست در اصول و مبانی ِبحث، با هم موافقت داشته باشند. یعنی بدانند که برای قبول یک وجه و ترک وجوه دیگر بنا را بر چه باید گذاشت.
در میان خطهای مهمّ معمول دنیا، تنها خطّ فارسی است که برای استعمال ِ همان شکلها و علامتهای متداول خود دارای هیچگونه قاعده و ضابطهای نیست. معلوم نیست که کدام کلمات را باید متصّل نوشت و کجا باید به جدا کردن علامتها مقیّد شد. برای نوشتن یک کلمه چندین صورت متداول است و هر کس با استدلالی جداگانه وجهی را ترجیح میدهد و مینویسد که دیگران نمیپذیرند، و کار این هرج و مرج به جایی رسیده است که تکلیف هیچ نوآموز و دانشجویی معیّن نیست، مگر آنکه خود راهی را برگزیند و اجتهادی بکند و شیوهای را در پیش بگیرد که البتّه خاصّ او خواهد ماند و مورد قبول دیگران نخواهد شد.
خطّ انگلیسی، فرانسوی و عربی و زبانهای دیگر هم پر از نقص است. امّا در همهی این خطها در هر حال قاعدههای ثابتی هست. در عربی از وقتی که قواعد صرف و نحو را تدوین کردند به قاعدهی نوشتن کلمات هم توجّه داشتند و قرنها است که خط عربی برای استعمال خط، شیوهی ثابت و معیّنی دارد. معلوم است که حرف جرِّ به را همیشه باید به کلمهی بعد که مجرور است متصّل ساخت. و هرگز کسی پیدا نشده است که در این قاعده شک کند و این حرف را جدا بنویسد. در خطّ انگلیسی و فرانسوی هم، اگر چه حرفهای بسیار هست که نوشته میشود و خوانده نمیشود، یا به یک صورت مینویسند و به صورتهای گوناگون تلفّظ میکنند، یا به چندین صورت مینویسند و به صورت واحد میخوانند، ولی در هر حال هر کلمه صورت مکتوب معیّنی دارد که میتوان آموخت و همیشه بهکار برد.
تنها خطّ فارسی است که دستخوش تفنّن هر کاتبی است و هنوز تکلیف نوشتن کلمات آن معیّن نیست و هنوز هر کس شب دچار بیخوابی میشود، قاعدهی تازهای برای شیوهی نوشتن کلمات و اتصّال و انفصال حروف اختراع میکند، یا هنگام کتابت هرچه به قلمش آمد مینویسد و بعد برای اثبات درستی آن دلیل و برهان میتراشد.
به گمان من، خط امری وضعی است، پس باید قرار و قاعدهی واحدی داشته باشد و این قرار میان همهی نویسندگان و خوانندگان معهود باشد تا غرض و مقصود از نوشتن حاصل شود. یعنی نویسنده بتواند برای ثبت کلماتی که در ذهن اوست علامتهای مکتوب به کار ببرد و خواننده از روی آن علامتها درست همان را که مقصود نویسنده بوده است دریابد. بنابراین به ضرورت باید هر نشانه صورت واحد ثابتی داشته باشد.
در خطّ فارسی، نقص فقط نبودن یا به کار نرفتن علامت سه مصوّت کوتاه، یعنی حرکات (فتحه، کسره، و ضمّه) و تعدّد علامات برای هر حرف نیست. در مواردی هم که خط مشکل و نقصی ایجاد نمیکند ما لیاقت آن را نداریم که قراری میان خود بگذاریم و روش واحدی در نوشتن پیش بگیریم. در نوشته های فارسی امروز کلمهی «آمدهای» به چهار صورت نوشته میشود: آمدۀ، آمدهئی، آمدهیی، آمدهای.
این دیگر نقص و عیب خط نیست. بلکه نقص نویسندگان است که نتوانستهاند با هم دربارهی امر سادهای توافق کنند. بسیاری از مشکلات خطّ فارسی از این قبیل است و به آسانی میتوان آنها را رفع کرد.
امّا، برای آن که چنین قراری گذاشته شود و همه دربارهی آن همداستان شوند، لازم است نخست در اصول و مبانی ِبحث، با هم موافقت داشته باشند. یعنی بدانند که برای قبول یک وجه و ترک وجوه دیگر بنا را بر چه باید گذاشت.
منبع: