loading...
ادبیات و شعر فارسی
محمد احمدی بازدید : 508 دوشنبه 06 دی 1389 نظرات (1)

پيكر تراش پيرم و با تيشه‌ی خيال

يك شب تو را ز مرمر شعر آفريده‌ام

تا در نگين چشم تو نقش هوس نهم

ناز هزار چشم سيه را خريده‌ام

بر قامتت كه وسوسه‌ی شستشو در اوست

پاشيده‌ام شراب كف‌آلود ماه را

تا از گزند چشم بدت ايمني دهم

دزديده‌ام ز چشم حسودان، نگاه را

تا پيچ و تاب قدّ تو را دلنشين كنم

دست از سر نياز به هر سو گشوده‌ام

از هر زني، تراش تني وام كرده‌ام

از هر قدي، كرشمه‌ی رقصي ربوده‌ام

امّا تو چون بتي كه به بت‌ساز ننگرد

در پيش پاي خويش به خاكم فكنده‌اي

مست از مي غروري و دور از غم مني

گويي دل از كسي كه تو را ساخت، كنده‌اي

هشدار زانكه در پس اين پرده‌ی نياز

آن بت تراش بلهوس چشم بسته‌ام

يك شب كه خشم عشق تو ديوانه‌ام كند

بينند سايه‌ها كه تو را هم شكسته‌ام

برچسب ها بت , بت تراش , معشوق , عاشق ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
بیا تا گوشه چشمی بر روی زیبایی ها بگشاییم و با هم زیبایی ها را یک نظر _ اگرچه کوتاه _ ببنیم. بیا تا با هم ترانه ی دستی را سر دهیم... دوست من درود!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 25
  • بازدید ماه : 41
  • بازدید سال : 138
  • بازدید کلی : 7,198
  • کدهای اختصاصی